سلام،
سلامی از روی شرمندگی بسیار...
راستی شاید اصلا کسی مطالب این وبلاگو نمی خونه... ولی باز هم شرمنده ام... شرمنده خودم... شرمنده قولی که به خودم دادم... شرمنده صبری که اشاره و نشانه داشت برای این که سری بهش بزنم... ولی اشاره و نشانه شاید به صبوری دوستانم نباشه... دوستانی که گاهی بهشون سر می زنم و گاهی هم تماسی تلفنی....
خوب حالا که شرمنده خودم هستم، باید کاری کنم... یک کار خوب و سازنده... باید با اراده پیش بروم....همیشه یادم می مونه که اگر دیر می شه اما تمام نمی شه.... شاید هیچوقت دیر نباشه... ناامید نیستم.... دوباره می نویسم و می نویسم.... شاید .... نه مطمئنم که دوستانم بهم سر می زنند و منو از شرمندگی در میارند....