اشاره و نشانه

مطالبی در باره علوم ارتباطات و نشانه شناسی (البته گاهی درددلی هم می کنیم)

اشاره و نشانه

مطالبی در باره علوم ارتباطات و نشانه شناسی (البته گاهی درددلی هم می کنیم)

اگر مثل حباب سبک شدیم...

حباب، وقتی سبک می شه به سطح آب میاد تا در اونجا خود را فدا کنه و به مایع تبدیل بشه. او خود را وقف آب می کند. بعضی حباب ها درشت تر و سریعتر به سطح می رسند. بعضی لاغر و محتاط ترند و به دیواره ظرف می چسبند و اطراف خود رانگاه می کنند. بیایید وقتی احساس می کنیم به سبکی حباب هستیم به سطح برسیم و خود را وقف محیط کنیم. به دیواره نچسبیم و حرکت داشته باشیم.

روزشماری که برعکس کار می کند!!

قبل از تعطیلات سه روزه اخیر از میدان توحید رد می شدم. نگاهم به تابلوی روزشماری افتاد که خبر از افتتاح پل زیرگذر میدان توحید می داد. تنها ۸۰۰ روز به افتتاح باقی مانده بود. اولین روز بعد از تعطیلات یعنی دوشنبه ۲۲ مرداد هم که از همان مسیر می گذشتم، باز نگاه کردم. همچنان ۸۰۰ روز مانده به افتتاح این پروژه بزرگ. خب آخه سه روزی تعطیل بودند. منهم تعطیل بودم. خیلی هم خوش گذشت. اما ماجرا به اینجا ختم نشد. من هر روز به این تابلو نگاه می کنم، حرکت وارونه زمان برایم جالبه و من دلمو با این چیزا خوش می کنم. چرا که  از فرصت های آتی و فرصت های در اختیار نشانی با خود دارد. اما دیروز یعنی سه شنبه ۲۳ مرداد ماه که باز هم با همان دلخوشی به تابلو نگاه کردم، خشکم زد. باز دلمو به یه چیزی مثل حرکت وارونه زمان!! خوش کرده بودم، که آنهم دوامی نداشت. فکر می کنید چی دیدم؟ تابلوی روزشمار عدد ۸۱۵ را نشان می داد!!! یعنی نه تنها تعداد روزهای در انتظار کم نشده بلکه افزایش هم داشته. یعنی حرکت وارونه تابلوی روزشمار هم وارونه شده و بعد از دو سه روز تعطیلی، ۱۵ روز به روزهای انتظار برای افتتاح پروژه اضافه شده.  نگاهی به آسمان انداختم و گفتم: خدایا دلمو به این روزهای باقی مانده خوش کرده بودم، نکنه انتظار برای دلخوشی های دیگه ام هم به تعویق بیفته و طولانی بشه. حکمت این کار چیه؟

راستی منم دلمو به چه چیزهایی خوش می کنم. شاید هم حکمتش اینه که مسئول پروژه دلش می خواد من همچنان دلخوش باشم. همینجا ازش تشکر می کنم. امیدوارم او هم همیشه دلخوش باشه.

 

 

 

بادبزن به جای کتاب

سلام. چند روز قبل بر حسب اتفاق برای رسیدن به مقصد از اتوبوس شرکت واحد استفاده کردم. بعد از دقایقی نگاهم به جعبه ای افتاد که حاوی چند کتاب بود. خوشحال شدم. از اینکه آنچه را که شنیده بودم الان می دیدم. این نعمتی است که هر چیز خوب و امیدوارکننده ای را که می شنوی بعد همان را از نزدیک ببینی. کتابها را برداشتم و نگاه کردم. کتابها بسیار کثیف و سیاه و چروکیده بودند. خوشحال شدم. با خود گفتم خوب زیاد خوانده شده اند و این چروکیدگی ورقها و کثیفی آنها مربوط به دست به دست شدنشان است. کتابها موضوعات متفاوتی داشتند. جنگی- احساسی - دینی و غیره. یک کتاب را تا آخر خواندم. چند صفحه ای بیشتر نبود. قطع و اندازه اش هم کوچک بود. کتاب دوم را حوصله خواندن نکردم. راستش چشمانم مرا در خواندن کتابهای با خط ریز آنهم در حرکت اتوبوس یاری نمی کنند. چشمانم خسته شد. ولی همه کتابها را تورق کردم.  بعد هم کتاب را سرجایش برگرداندم و منتظر شدم تا به مقصد برسم. کاش زودتر می رسیدم و شاهد اتفاقات بعدی نبودم. اتوبوس مملو از جمعیت بود. به اطراف نگاه کردم ولی هیچکس این کتابها را نمی خواند. هوا بسیار گرم بود و آفتاب از پشت شیشه های اتوبوس که مثل ذره بین عمل می کرد به سر و صورت ما می کوبید. هر کس با هر وسیله ای که دم دستش بود شروع کرد به بادزدن. یکی دونفری هم که بادبزن مناسب یا روزنامه ای نداشتند از همین کتابها بجای بادبزن استفاده کردند. از این حرکت خوشم نیامد. چرا که بعضی از این کتابها حاوی آیات شریف قرانی بودند. اما دلیل چروکیدگی ورقهای این کتابها را فهمیدم. و حالا دیگه خوشحال نبودم. کمی که گذشت و افراد کتاب بدست قصد پیاده شدن از اتوبوس را کردند. اما به خودشان زحمت ندادند تا کتابها را به جعبه مخصوصشان برگردانند. آنها را با حرکتی تند روی صندلی رها کردند و بی خیال رفتند. کتابهایی که تا لحظاتی قبل حکم بادبزن را داشتند حالا چروکیده تر و بی ریخت تر روی صندلی خالی اتوبوس به حال خود رها شدند تا شاید در توفقها و حرکتهای بعدی اتوبوس از روی صندلی لیز خورده و به کف اتوبوس سرازیر شده و برای همیشه از جرگه کتاب خارج شوند. به این فکر کردم اگر به جای کتاب چند بادبزن درون جعبه بود بیشتر مورد تکریم و احترام قرار می گرفت.

خانم مسنی کتابها را برداشته و با نوازشی مهربانانه ورقهای آنرا صاف کرده و درون جعبه گذاشت. وقتی این خانم لبخند مرا دید سری تکان داد و گفت: «شاید کسی بخواد بخوندشون». و من برق امید را در چشمان صبور او دیدم. و باز هم خوشحال شدم. اما همچنان تردید دارم که آیا باز هم دلم می خواد هر چیز خوب و امیدوارکننده ای را که می شنوم بعد همان را از نزدیک ببینم؟؟

 

شرکت در نظرسنجی بهترین زمان برای شروع به مطالعه

یک نظرسنجی برای گردآوری نظرات در باره بهترین زمان برای شروع به مطالعه تهیه شده. لطفا در نظرسنجی شرکت کنید و نظرتون را بدهید. ممنون می شم.

هماهنگی (هارمونی ) رنگ در وب

مبحث کاربرد رنگ در طراحی وب بسیار گسترده است که در این مجال نمی گنجد . بحث هایی هم چون رنگ های عملی در وب ، رنگ های مطمئن در مرورگر ، تصحیح گاما جز این مقوله به شمار می رود که تنها در این پست به بررسی هارمونی رنگ ها در طراحی وب بسنده می کنیم .

همان طور که می دانید رنگ ها بر روی وب نه تنها به منظور جالب تر کردن بیشتر سایت ها استفاده می شود بلکه برای تحریک کردن ، سرگرم کردن و یا حتی بر انگیختن احساسات کاربر به کار می روند . جدای از آن عوامل دیگری نیز وجود دارند که بر قابلیت استفاده از رنگ ها برروی وب تاثیر می گذارند . برای مثال ، یک برداشت نادرست از اهمیت فرهنگی بعضی از رنگ ها ی خاص ممکن است تاثیری منفی در کاربر داشته باشد و یا برعکس .«ادامه...»

 

تصاویر و استعاره های صفحات اول وب

صفحه اول در www این فرصت را در اختیار افراد قرار می‌دهد تا خود و شخصیت خویش را به دنیا معرفی کنند.

بسیاری از این نوع شرح و توصیف‌ها بر پایه مدل‌های تثبیت شده در قالب‌های چاپی مانند CV  (رزومه)، درج در کتاب سال و یا نامه به دوست مکاتبه‌ای استوار شده اند.

یک مدل مناسب مورد استفاده نویسندگان صفحه اول جهت معرفی خود "خانه" است.مقاله زیر نمونه‌هایی را بررسی می‌کند که در آنها استعاره" خانه" و "دکوراسیون" آن برای معرفی و توصیف فرد در اینترنت بکار گرفته شده اند.

خانه ، مکانی است که ما در آن زندگی می‌کنیم؛ جایی که روز را در آنجا آغاز می‌کنیم وهمین امر به عنوان استعاره‌ای مبنا در اینترنت بکار رفته است چرا که نقطه شروع در وب–سایت است اگرچه هر وب سایتی صفحات زیادی را دربرمی‌گیرد اما اولین صفحه را عموما تحت عنوان homepage مطرح شده است.

چنانچه راه خود را گم کرده و یا در حین وب- گردی و بررسی صفحات یک سایت دچار سردرگمی شویم آنگاه می‌توان با ایمنی و بدون هراس به خانه بازگشت و از نو شروع کرد. «ادامه...»

 

بازنمائی مفهوم " خیانت " در فیلم زن زیادی

خوانش فیلم زن زیادی با تکیه بر نظریه ارادی و ساختارگرایی:

در این خوانش سعی شده بازنمایی مفهوم خیانت در فیلم زن زیادی با بهره گیری از نظریه ارادی و ساختارگرایی  بررسی شود. روش به کار رفته در این بررسی روش نشانه شناسی است. در ابتدا دو نظریه مورد استفاده در تحلیل،  روش تحلیل فیلم و خلاصه ای از فیلم توضیح داده می شود و سپس به نشانه شناسی فیلم می پردازم و در آخر نیز نتیجه گیری کلی از نشانه شناسی فیلم با تاکید بر مفهوم خیانت ارائه می نمایم.

نظریه ارادی معتقد است: در پشت هرنوع بازنمایی رسانه ای نیت و ارده ای وجود دارد و این نیت و هدف است که بر این بازنمایی تاثیر می گذارد و بازنمایی، نیت و اراده پنهان درپشت بازنمایی را به نمایش می گذارد.در واقع به نیت و ذهنیت فرد در فهم امر عینی و خارجی تاکید می کند. هر فردی( تولیدکننده اثر) در زمان خلق یک متن، با تکیه بر دانش خود از جهان، روابط و ذهنیتی که دارد جهانی را تصویر میکند و فهم برای او اینگونه حاصل می شود. واقعیت از این دید مفرد نیست و مطابق با عینیت در جهان خارج نیست در حقیقت این نگاه فرد است که خواست خود را بر زبان فهم تحمیل می کند.

 اما طبق نظریه ساختارگرایی استوارت هال ،بازنمایی تنها بهره گرفتن از واقعیت نیست بلکه این بازنمایی را باید درون یک ساختار فهم کرد.اینکه بازنمایی در چه شرایط اجتماعی، در چه زمینه فرهنگی و چه شرایط ایدئولوژیک و...صورت می گیرد.(عاملی  ،1386) «ادامه...»

 

وضع گداها عالی است

مطلبی از گروه اجتماعی روزنامه ایران مورخ امروز 9 مرداد 1386، توجهم را جلب کرد. متن خبر را می نویسم، خودتان قضاوت کنید.

12 درصد متکدیانی که از فروردین ماه تا تیرماه دستگیر شده اند، تحصیلات دیپلم و بالاتر از دیپلم دارند.

ابراهیم رضوانی، مدیر کل امور اجتماعی استانداری تهران در گفت و گو با ایسنا، با اشاره به این که از ابتدای سال 86 تا پایان تیرماه، یکهزار و 765 متکدی، پس از دستگیری، پذیرش شده اند، گفت: یکهزار و 437 نفر از این متکدیان، مرد، 292 متکدی زن و مابقی دختر و پسر بچه بوده اند.

وی گفت: بیشترین تعداد متکدیان در محدوده سنی 32 تا 41 سال بوده اند و پس از آن بیشترین تعداد درگروه سنی 42 تا 51 سال قرار گرفته اند.

رضوانی افزود: بخش قابل توجهی از این افراد، یعنی حدود 23 درصد، تحصیلات ابتدایی، 20 درصد راهنمایی و بیش از 12 درصد نیز تحصیلات دیپلم و بالاتر داشته اند. مدیر کل  امور اجتماعی استانداری تهران گفت: بیش از 47 درصد متکدیان متأهل بوده اند و بیش از 16 درصد از آنها یا متارکه کرده اند یا زندگی شان متلاشی شده است.

وی با بیان اینکه بیش از 67 درصد متکدیان دستگیر شده در مدت یاد شده، در سلامت جسمی به سر می برند، افزود: تاکنون جواب آزمایش اعتیاد 926 نفر از متکدیان پذیرش شده مثبت بوده است و به عبارتی 63 درصد آنها طبق آخرین نتایج آزمایش ها، معتاد بوده اند و پول به دست آمده از گدایی را خرج اعتیاد خود کرده اند.

مدیر کل امور اجتماعی استان تهران، همچنین در باره سابقه کیفری متکدیان گفت: تاکنون پاسخ استعلام سابقه کیفری برای 380 متکدی آمده است که از این تعداد 345 نفر یعنی حدود 90 درصد آنها سابقه کیفری داشته اند. رضوانی تأکید کرد: این آمار گویای این مسأله است که متکدیانی که هر روز با شیوه های متفاوت از مردم پول می گیرند در سلامت کامل به سر می برند، تحصیلکرده و البته مجرم و معتاد هستند.

جای پدرم در روز پدر خالیست...

چه روزهای خوبی، روز پدر، روز مادر و ده ها روز خوب دیگر. اما چرا من در یک چنین روزی غمگینم؟ دلم تنگه، واسه پدرم، پدر مهربانم، پدری که باهاش دوست بودم. باهام حرف می زد و همیشه منو به اینکه دیگران را دوست داشته باشم، تشویق می کرد. پدری که الان در کنارم نیست. برای دیدنش باید به قطعه 216 بهشت زهرا برم. اما نه. برای دیدنش فقط کافی است، چشمانم را ببندم و او را در کنار خود ببینم. صدای گرمش را بشنوم و نوازش دستان مهربونش را حس کنم. و خیلی چیزهایی دیگری که مدتهاست آرزوشون را دارم.  دلم برای پدرم تنگ شده. همیشه وقتی پدرم در کنارم بود و روز پدر فرا می رسید، با خودم فکر می کردم، چقدر سخته آدم پدر یا مادرشو از دست داده باشه . آنوقت یه همچه روزی چه حالی داره. دلم براشون می سوخت. برای همه اون کسانی که پدر یا مادرشون را از دست داده بودند. اما حالا... دلم برای خودم می سوزه. جای پدرم بسیار خالیه و من بی طاقت.

ناراحتتون کردم؟ دو حالت داره، یا تویی که این متن را می خونی، سایه پدر مهربونی بر سرت هست، که خوشا به احوالات. قدرشو بدون. دوستش داشته باش. بهش احترام بذار. و سعی کن براش کاری که دوست داره انجام بدی. پدر ها بخصوص اگر پا به سن گذاشته باشند و مویی سفید داشته باشند، بیش از هر زمان دیگری به توجه فرزندشان نیازمندند. همین توجه می تونه پاسخ خوبی برای زحماتی باشه که کشیدند. آنها ما را در بهترین روزهای جوانی و امید در کنار خود داشتند و همان جوانی و امیدشون را برای ما خرج کردند. امیدشونو ناامید نکنیم.

حالت دوم اینه که تو هم مثل من پدرت را از دست دادی. این بدترین حالته. اما ما هم می تونیم دل پدرمونو شاد کنیم. با قرائت فاتحه ای و چند آیه از قرآن کریم. وقتی قرآن کریم به ما و به فرشته های خداوند هم آرامش می ده، مطمئناً برای رفتگان هم موجی از آرامش به ارمغان خواهد آورد.

و دیگر اینکه ازشون کمک بخواهیم و بدانیم که در کنارمون و به فکر مون هستند. 

روز پدر بر همة پدرها مبارک باد.

بر پدر من و پدر تو هم مبارک باد.

روزنامه همشهری از نگاه شهروندان تهرانی

مقدمه 

قدرت رسانه ها در جوامع پیشرفته امروزی بر کسی پوشیده نیست. یکی از کارکردهای رسانه بحث دربارة مسائل مهم روز و مشروعیت بخشیدن به آنهاست.

بسیاری از افراد جامعه ضروریات زندگی مادی و معنوی خود را از طریق رسانه درک می کنند و بسیاری دیگر این ضروریات را با رسانه سامان می بخشند. گسترش و توسعه کارکرد رسانه های جمعی همه روزه مسئولیت های جدیدی را بر دوش آنها می گذارد.   اما این مسئولیت ها با برآورده ساختن توقعات بی حد و حصر مخاطبانشان، پایان نمی پذیرد. همچنان که انتظارات مخاطبان را نیز پایانی نیست. تنوع رسانه های جمعی و رقابت میان آنها به این انتظارات دامن زده و مخاطبان را به بیشتر خواستن تشویق می کند.

اگر بپذیریم که این خواسته ها تمام شدنی نیستند، می پذیریم که تلاشمان کافی نیست و باید افزون شود. تلاشی مضاعف برای همراهی با مخاطب و شاید همراهی مخاطب با ما، که به هر صورت زیباست.  یکی از زیبایی های این همراهی، تعامل و ارتباطی است که بین رسانه و مخاطبان صورت می گیرد. از همین کانال است که می توان به مخاطب نزدیک و نزدیک تر شد و درخواستهای منطقی و پرشور او را شنید و اجابت کرد. مگر نه این که رسانه همیشه به همراهی مخاطبان خود نیازمند است. «ادامه...»